قاصدك ! هان ، چه خبر آوردي ؟
از كجا وز كه خبر آوردي ؟
خوش خبر باشي ، اما ،‌اما
گرد بام و در من
بي ثمر مي گردي

 

انتظار خبري نيست مرا
نه ز ياري نه ز ديار و دياري باري
برو آنجا كه بود چشمي و گوشي با كس
برو آنجا كه تو را منتظرند

 

قاصدك
در دل من همه كورند و كرند
دست بردار ازين در وطن خويش غريب
قاصد تجربه هاي همه تلخ
با دلم مي گويد
كه دروغي تو ، دروغ
كه فريبي تو. ، فريب

 

قاصدك
هان،
ولي ... آخر ... اي واي
راستي آيا رفتي با باد ؟
با توام ، آي! كجا رفتي ؟ آي

 

راستي آيا جايي خبري هست هنوز ؟
مانده خاكستر گرمي ، جايي ؟
در اجاقي طمع شعله نمي بندم خردك شرري هست هنوز ؟

 

قاصدك
ابرهاي همه عالم شب و روز
در دلم مي گريند

سفر عشق...

مسیر کوی دلدادگی و مقصد دیار حبیب است؛ با دلی آکنده از شور و شیدایی و سرمست از صهبای عشق، اما این دل ها تنها نیستند چه بسیار دل هایی که درحسرت و آرزوی این سفر آسمانی شب ها را روز می کنند و منتظرند تا طلبیده شوند.

 اما به ظن بسیاری این سفر هم خواستنی است هم دادنی. باید خواست و دل کند از تعلقات فراوان روزمره و از حضرتش مدد جست و اصرار کرد بر نیت و الحاح و ابرام کرد و دادنی است چرا که صاحب آن بقعه و بارگاه عظیم هم باید روی خو ش نشان بدهد و اذن دخول بدهد .

البته اهل فضل و سخن این نکته ظریف را هم گفته اند: "گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست ! "

پس ازدیار علویان " استان مازندران " ردای خدمت برتن کشیدیم چرا که بر این سفره داری ونوکری زائرین حریمش برگزیده شدیم.

اشعار شب قدر

در " ترجمان القرآن جرجانی " شب قدر ، شب اندازه کردن کارها ذکر شده است . صاحب " کشاف اصطلاحات الفنون " گوید : شب قدر ، شبی است با عزت و شرف که هر که در آن طاعت کند عزیز و مشرف گردد .

در " التفهیم بیرونی " آمده است : " واندر ماه رمضان لیله القدر است ، آنک جلالت او راه به دهه پسین جویند و نیز گفتند به طاقهای این دهه ." لیله القدر شبی مهم و سرنوشت ساز است .شب نزول رحمت و برکات الهی و تعیین سرنوشت ابدی انسانهاست و درخصوص اهمیت این شب گفتنی است که از صدر اسلام واز عهد رسول اکرم حضرت محمد مصطفی (ص) رسم بر آن بوده است که شبهای قدر را " احیا " بگیرند و تا سپیده دم به آداب مخصوص آن منجمله دعا و نماز و استغفار بپردازند .

در فضیلت شب قدر آمده است شبی بهتر زا هزار ماه " لیله القدر خیر من الف شهر " و به احتمال قوی این شب ارجمند یکی از شبهای نوزدهم ، بیست ویکم و بیست و سوم ماه مبارک رمضان است .

در آیه نخست سوره مبارکه " قدر " نیز تصریح شده است به آن که قرآن کریم در شب قدر نازل شده است : " انا انزلنا فی لیله القدر " در " تفسیر ابولفتح رازی " پیرامون شب قدر آمده است : شب تقدیر است و فصل احکام و تقدیر قضایا آنچه خواهد بودن در سال از اجال و ارزاق واقسام همه در این شب کنند و گفتند قوله " فی لیله مبارکه " هم این شب است و ...

سخن در باب لیله القدر ( شب قدر ) بسیار است و در کتب تفاسیر درباره کیفیت و نزول رحمت و برکت در این شب استثنایی احادیث و روایات بسیار قابل تاملی ذکر شده است واما در نگاه شاعران سخن سنج مسلمان که میراث داران و پاسداران حریم فرهنگ و معارف عالیه اسلامی هستند ، حکایت شب قدر حکایتی بس شگفت و تفکر برانگیزی است .

حکایتی که با زبان عرفان و تعابیر رمزگونه ، مخاطب را به این شب بزرگ و اسرار آمیز رهنمون می کند .این اشعار که بر اساس آیات ، احادیث و روایات سروده شده است همچون بارقه های آسمانی بر دل و جان شیفتگان می تابد و ظلمت درون را به انوار الهی روشن می سازد .

 

حکیم رودکی سمرقندی :

شب عاشقت لیله القدر است

چون تو بیرون کنی رخ از جلبیت

 

منوچهری دامغانی :

با رنگ و نگار جنت العدنی

با نور و ضیاء لیله القدری

 

شیخ اجل سعدی شیرازی :

تورا قدر اگر کس نداند چه غم

شب قدر را می ندانند هم

 

خواجه حافظ شیرازی :

شب قدر است و طی شد نامه هجر

سلام فیه حتی مطلع الفجر

عارفان درباره شب قدر گفته اند که این شب ، شبی است که سالکان را به تجلی خاص مشرف گرداند تا بدان تجلی قدر و مرتبه خود را نسبت با محبوب بشناسند و آن وقت ابتدای وصول سالک باشد یعنی جمع و مقام اهل کمال در معرفت :

در شب قدر قدر خود را دان

روز در معرفت سخن میران

 

رمضان ماه مهمانی خدا


لطفا به ادامه مطلب بروید...

ادامه نوشته

مبعث رسول اکرم(ص)

 

                                              

مبعث رسول اکرم(ص)

ای پادشاه عالم عشقت به سینه دارم / در قاب سینه ی خود عکس مدینه دارم

دارم ولایت تو ، در دل محبت تو / سر مست جام عشقم ، در شام بعثت تو . . .

                           

                                           عید مبعث مبارک

محمد امین(ص) قبل از شب 27 رجب در غار حرا به عبادت خدا و راز نیاز پرداخت و در عالم خواب رؤیاهایی می دید راستین و برابر پروردگار بزرگش برای پذیرش وحی به‌تدریج آماده می‌شد.

درعالم واقع روح الامین، جبرئل بزرگ، فرشته وحی مامور شد آیاتی از قرآن را براو بخواند و او را به مقام پیامبری مفتخر سازد. محمد (ص) در این هنگام چهل سال بود. تنهایی و توجه خاص او در غار حالتی غریب در او ایجاد می‌نمود. حالتی وصف ناشدنی، ترس و ابهام از یک طرف و شعف و سبک بالی از سوی دیگر و به ناگاه در شبی از این لیالی پر قدر فرشته وحی به یکباره بر او نازل گردید با این پیام:

«اقرأ باسم ربک الذی خلق. خلق الانسان من علق . اقرأ وربک الاکرم.الذی علم بالقلم.علم الانسان ما لم یعلم».

بخوان به نام پررودگارت که آفرید .او انسان را از خون بسته .بخوان به نام پروردگارت که گرامی تر و بزرگتر است .خدایی که نوشتن آفرید .به انسان آموخت آنچه را که نمی دانست.

فرشته وحی به او فرمان خواندن داد ولی حضرت بیان داشت خواندن نمی‌دانم. اما بار دیگر همان جمله را شنید، فرمود: «من امی و درس ناخوانده‌ام» و شنید: «بخوان»، این بار روح‌الامین او را سخت فشرد و محمد(ص)دریافت که این بار می‌تواند و بدین ترتیب جبرئیل ماموریت خویش را به انجام رساند.

آن حضرت از کوه پایین آمد و به خانه همسر مهربانش خدیجه شد. واقعه عجیبی را که بر او گذشته بود با وی در میان گذاشت. او را دلداری داد و گفت: «بدان که خداوند مهربان هرگز به تو که با خانواده‌ات مهربان هستی و از ستمدیدگان و محرومان دستگیری می‌کنی بد نخواهد کرد و تو را تنها نمی‌گذارد». او دانست که ماموریت بزرگ شویش آغاز شده است. حضرت فرمود: «مرا بپوشان تا لختی بیاسایم، خدیجه چنین نمود و محمد (ص) به خوابی آرام فرو رفت».

خدیجه به منزل عموزاده‌اش «ورقة ابن نوفل» که از دانایان عرب بود در آمد و شرح ماوقع را بیان داشت ورقه اظهار داشت که پروردگار بزرگ برای شویت ماموریتی بس عظیم قرار داده و اراده خداوند بر رسالت محمد قرار گرفته است و او همان آخرین پیامبر موعود است.

بدین ترتیب پیامبر رحمت در سن 40 سالگی برای نجات و سعادت ابناء بشر به مقام نبوت رسید. او آمد تا برای همه آدمیان الگویی باشد نمونه تا رسم چگونه زیستن را به آنان بیاموزد و راه هدایت را به انسانها بنمایاند.

آری محمد امین، پیامبر رحمت و ختم مرسلین برای هدایت و سعادت ما آمد.

فایل گزارش سفر

برای دیدن گزارش سفر مربوط به آشپزخانه زین مدینه بر روی لینک زیر کلیک بفرمایید.

فایل ضمیمه گزارش سفر 

آشپزخانه زین مدینه

عوامل و دوستانی که یک ماه و اندی با هم تو آشپزخونه زین مدینه کار کردیم...

 

 

جناب آقای رویانیان مدیرعامل محترم تیم پرسپولیس


آقای مهندس بیابانی مسئول بهداشت و حاجی امیری مسئول تغذیه ستاد مدینه

 


عکس دسته جمعی با عوامل آشپزخانه زین

ادامه عکسها رو در قسمت ادامه مطلب می توانید مشاهده بفرمایید


ادامه نوشته

مسجدالنبی-مدینه منوره

ایشالله قسمت همه آرزومندان بشه.وصف ناشدنیه حال و هوای این صحن و سرا



 

دعوت‌نامه‌هاي خادمين حرم دوست در راه است.

دعوت‌نامه‌هاي خادمين حرم دوست در راه است.

اين حرف‌ها شايد كمي تكراري باشه.

سفر حج نه همت است و نه قسمت؛ فقط دعوت است و بس.

اگر كسي تا حالا دعوت شده باشه، مي‌دونه كه دعوت‌نامه‌ها رو كي امضاء مي‌كنه و چه جوري ارسال مي‌شه.

مي‌دونه كه هيچ دعوت‌نامه‌اي بي‌حساب و كتاب امضاء نمي‌شه.

مي‌دونه كه هيچ دعوت‌نامه‌اي هم دير به دست صاحبش نمي‌رسه.

مي‌دونه كه هيچ‌ دعوت‌نامه‌اي هم اشتباه ارسال نمي‌شه.

هنوز هم براي ويزا گرفتن دير نشده، پس همه با هم دعا مي‌كنيم:

اللهم الرزقنا حج بيتك الحرام في عامي هذا و في كل عام

حافظ

کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد

یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد

از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار

صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد

غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل

شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد

هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز

نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد

جام می و خون دل هر یک به کسی دادند

در دایره قسمت اوضاع چنین باشد

در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود

کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد

آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر

کاین سابقه پیشین تا روز پسین باشد

شب یلدا من وداداشم و عموکاظم و بابابزرگ مهربان

مهدیار بیبیش!!!

مشهدمقدس/صحن انقلاب/گنبدو بارگاه علی ابن موسی الرضا(ع)

هیئت حضرت ابوالفضل(ع).مشهد مقدس آذر91

دانشگاه فرهنگیان

همکلاسی های خوب خودم تو دانشکده شهیدرجایی بابل

مهرماه ۹۱ترم سوم رشته امور تربیتی کارشناسی ناپیوسته

معلمان زحمتکش دوره دبیرستان خودم

خدا همشونو حفظ کنه....

عشق داند غزل حضرت حافظ

در نظربازی ما بی‌خبران حیرانند        من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
عاقلان نقطه پَرگار وجودند ولی        عشق داند که در این دایره سرگردانند
جلوه‌گاه رخ او دیدهٔ من تنها نیست        ماه و خورشید همین آینه می‌گردانند
عهد ما با لب شیرین‌دهنان بست خدا        ما همه بنده و این قوم خداوندانند
مفلسانیم و هوای مِی و مطرب داریم        آه اگر خرقهٔ پشمین به گرو نستانند
لاف عشق و گِله از یار زهی لاف دروغ        عشق‌ بازان چنین مستحق هجرانند
مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار        وَرنه مستوری و مستی همه کس نتوانند
گر شوند آگه از اندیشهٔ ما مُغ بچگان        بعد از این خرقهٔ صوفی به گرو نستانند

جشن تولد کسری باپسرعموهام عباس وعبدا..


جشن تولد 4 سالگی کسری

این عکس در منزل عموعلی درتاریخ 1391/07/14 ساعت 09/30شب گرفته شده...

بدون شرح